خانواده درمانی مداخلهای متمرکز بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده است و این درمان سعی در بهبود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک تک اعضای آن دارد.
تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای ۱۹۴۰ ، ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برمیگردد. در سال ۱۹۳۸ شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد.
این شاخه از علم روانشناسی، شاخه ای از روان درمانی است که با کار بر روی زوج ها و خانواده متمرکز بر تغییر و اصلاح روابط معیوب و ایجاد روابط سالم و صمیمی مانده است.
آندره موروئا زندگینامه نویس فرانسوی میگوید: دوست شما عاشق هوشتان است و معشوقه شما عاشق جذابیتتان، اما عشق خانواده دلیل نمیخواهد؛ شما در خانواده متولد میشوید و با اعضای آن همخون هستید. با این حال، خانواده میتواند بیش از هر کس دیگری در دنیا، شما را عصبانی کند.
تعریف خانواده
خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی، شامل گروهی از افراد است که از طریق ازدواج، تولیدمثل و پرورش فرزندان با هم زندگی میکنند. این سیستم و سازمان اجتماعی در طول تاریخ نقش حیاتی برای رشد و پیشرفت و اجتماعی شدن نوع انسان ایفا کرده است. خانواده بدون شک مهمترین سازمانی است که بسترساز رشد و رفاه جسمی، روانی و اجتماعی کودک و عامل رسیدن وی به تعادل (فیزیکی، روانی و اجتماعی) است. اجتماعیشدن و آشنایی با قوانین، نقشها و ارزشهای فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت میپذیرد و کودک در تعاملات ابتدایی خود با خانواده به یک موجود اجتماعی تبدیل میشود. به همین دلیل هم از دیربازعملکرد خانواده مورد توجه روانشناسان بوده است.
اما خانواده نه تنها یک سیستم است، بلکه به عنوان یک زیرسیستم از جامعه انسانی نیز محسوب میشود و عواملی از قبیل نژاد، موقعیت اقتصادی و اجتماعی، آموزش، نقش جنسی، کشور محل اقامت، مهاجرت، مذهب، ارتباطات سیاسی و مرحله چرخه زندگی خانواده، برآن تاثیر میگذارد. پیچیدگی ناشی از نحوه تاثیر و تعامل این عوامل متعدد در شکلگیری ماهیت و مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعریف عملکرد خانواده یا ناکارآمدی خانواده را مشکل میسازد. کارآمد اساسا به معنی کارآ است. این مفهوم به قضاوت درباره سودمندی الگوهای خانواده در کسب هدفها اشاره دارد. ناکارآمدی به الگوهای خانوادگی ناسودمند و ترسیم تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی برمیگردد.
تعریف خانواده درمانی
خانواده درمانی مداخلهای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش میشود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک تک اعضای خانواده بهبود یابد. بالینگری که به خانواده درمانی میپردازد میکوشد الگوهای بین نسلی غیرقابل انعطافی را که سبب ناراحتی در درون افراد یا در روابط بین فردی میشود، درهم بشکند. در خانواده درمانی میتوان دغدغههای هر یک از اعضای خانواده را مطرح نمود. اما این روش درمانی بیشتر بر روی کودکان موثر است. زیرا واقعیت روزمره کودکان مستقیما تحت تاثیر بافت خانواده قرار دارد. خانواده درمانی در اواسط قرن بیستم به عنوان یک درمان مشهور شناخته شد. بخشی از این تاخیر معلول سلطه طویل المدت روانکاوی بود (فیرس، ۲۰۰۲). روانکاوی آنگونه که فروید بدان شکل داده بود، نقش روابط خانوادگی در رشد شخصیت را قبول داشت؛ هر چند فنون درمانی آن فردگرا بود.“آکرمن“ کسی بود که صورتبندیهای روانکاری را در بررسی خانواده به کارگرفت و لذا یکی از بنیانگذاران خانواده درمانی به شمار میآید. “آدلر“ و “سالیوان“ نیز بر این حوزه رشد تاثیرگذاشتهاند. نظریه عمومی سیستمها که توسط زیست شناسی به نام “برتلانفی“ پیشنهاد شده است، پدیدههای ظاهرا بیارتباط را مولفههای یک نظام کلی “خود تنظیمی“ میداند که دائما در جستوجوی حالت استقرار در موقعیتهای متغیر است.
چهارچوب کلی خانواده درمانی
خانواده درمانی دارای خصوصیاتی است که آن را از درمان انفرادی متمایز میکند. برای مثال، اعضای خانواده دارای ملاک قضاوت، پیشنیه و زبان مشترکی هستند که ممکن است برای درمانگر ناآشنا باشند. درمانگر باید با نقشهای خانواده و خرده فرهنگ مخصوص آن آشنا شود. سپس از این آشنایی در جهت ارتباط با اعضای خانواده یا رویارویی با آنان استفاده کند. در عین حال درمانگر باید گسلش عاطفی خود را حفظ کند و یک بخش خانواده را به نفع بخش دیگر رها نکند. البته این کار دشواری است. چون اعضای خانواده غالبا درمانگر را وارد منازعات خود بر سر قدرت یا دفاعهای خویش در برابر ارتباط آزاد میکنند. یکی از بخشهای معمول خانواده درمانی، اخذ شرح حال و سنجش است. ممکن است پسر خانواده بزهکار باشد یا دختر خانواده روابط جنسی متعددی داشته باشد. بررسی تفسیر هر یک از اعضای خانواده از مشکل، کار جالب و از لحاظ تشخیصی کار مهمی است. معمولا شرح حال خانواده گرفته میشود. این کار نیز میتواند تبعاتی داشته باشد. وقتی مشکل خانواده در چارچوب خانوادههای پدری والدین خانواده و زندگی دوران تجرد و ازدواج آنان مورد بررسی قرار میگیرد، شیوه ارتباط کودکان بهتر و درک آنان بیشتر میشود. طرح یک چشماندز کلی از سابقه و پیشینه خانواده و هدفها ،آرزوها، ترسها و ضعفهای آنان- قوه درک همدلی و تحمل اعضای خانواده را افزایش میدهد. به این ترتیب ملاک قضاوت جدیدی فراهم میآید. کودک بهتدریج میفهمد که قربانی شدن آرزوهای مادر در پای خانواده، برای مادرش چه معنایی و پدرش چه برداشتی از سوء رفتار پدرخود داشته است. والدین در محیط کنترل شده خانواده درمانی (با بررسی وضعیت فعلی فرزندانشان) به یاد فشار همسالان روی خودشان میافتند. در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها ، کل خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنشزا را مرتفع ساخت.
خانواده درمان شناختی-رفتاری
این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همین طور شناخت های غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد. درمانگر نقش یک معلم و تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد از فنون تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی و غیره استفاده میشود.
خانواده درمانی تجربیاتی
نظریه پردازان عمده این رویکرد معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزم های دفاعی ریشه میگیرد. این خانواده درمانگران تلاش میکند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسک های خانواده و غیره استفاده می کنند.
خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی
صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آوردهاند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت.
خانواده درمانی ساختی
خانواده درمانی ساختی رویکردی است که سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن و غیره نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیام¬ها ، مرزسازی و غیره
خانواده درمانی متمرکز بر راه حل
خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و … استفاده میشود.
زمان مناسب برای خانواده درمانی
قواعد دقیق و قطعی خاصی وجود ندارد که نشان بدهند چه موقع باید خانواده درمانی انجام داد. خانواده درمانی غالبا با نوجوانی که بیمار اصلی است، شروع میشود. گاهی مشکلات بیمار آنقدر به خانواده پیوند میخورد که خانواده درمانی تنها درمان و اقدام ممکن است. گاهی نیز خانواده جلوی پیشرفت درمان بیمار را میگیرد یا در برابر توصیههای درمانگر مقاومت میورزد. در نتیجه با درگیرکردن خانواده در درمان، بخشی از این مقاومت رفع میشود. گاهی نیز مشکلات بیمار (یا حتی بهبود بیمار در حین درمان) به شدت تحت تاثیر ساختار خانواده است و درمان کل خانواده را ضروری میسازد. در پارهای موارد بحرانهای خانوادگی (مثل مرگ یکی از اعضای خانواده) کل خانواده را دچار آسیب میکند. برخی از خانوادهها بر سر ارزشها اختلاف دارند. برای مثال، نوجوانی که مصرف مواد مخدر را شروع میکند یا عضو یک فرقه خاص میشود، ارزشهای کل خانواده را زیر سوال میبرد. در چنین مواردی خانواده درمانی اقدامی منطقی است و بالاخره گاهی بهترین راه حل برای مشکلات زناشویی یا جنسی است. ولی خانوادهدرمانی دوای هر دردی نیست و همیشه مناسب نمیباشد. گاهی خانواده مورد نظر آن قدر از همگسیخته است که چنین مداخلاتی بینتیجه خواهند بود. گاهی نیز برخی از اعضای خانواده اصلا همکاری نمیکنند. در برخی موارد نیز خیلی زود معلوم میشود که یکی از اعضای خانواده به شدت دچار اختلال است و اصلا همکاری نمیکند یا آنقدر اخلال میورزد که حضورش به کل فرآیند خانواده درمانی لطمه میزند. چون خانواده درمانی روی چند نفر اجرا میشود، باید مقرون به صرفه بودن آن را نیز در نظر بگیریم. اگر چه خانواده درمانی ممکن است برای عضو بیمار خانواده مفید باشد، اما گاهی برای دیگر اعضای خانواده عواقب سویی دارد. بعضی از خانوادهها مثل بعضی از افراد، قوا یا توان روان شناختی کافی برای تحمل بحثها و مسایل قابل طرح در جلسات خانواده درمانی را ندارند. بنابراین تصمیم گیری برای اینکه خانواده درمانی چه موقع قابل استفاده است، یک تصمیم گیری سخت بوده و منوط به سنجش دقیق و دقت و حساسیت بالینی زیاد میباشد. از نظر درمان با اینکه ممکن است درمانگران مختلف در مورد یک هدف درمانی برای یک خانواده بهخصوص توافق داشته باشند، اما فنون آنها برای رسیدن به این هدف متفاوت خواهد بود. درمانگران که هر کدام شخصیت و مهارتهای مخصوص به خود دارند، به شیوههای خاصی رابطه برقرار میکنند. اگر سبک کار خودشان را بشناسند و قبول داشته باشند، توانایی خود را بهتر میتوانند بهکار گیرند.خانواده، یک گروه طبیعی است با اهداف و نقشهای بسیار که برای همه اعضای خانواده مهم و ضروری است. همچنین خانواده، یک گروه قوی و سازمانیافته است که درمانگر را به خاطر اهدافی که در سیاست و فرآیند آن نهفته است به خدمت میگیرد. لذا در خانوادهدرمانی، درمانگر با یک گروه طبیعی مواجه است که باید به نوعی در آن وارد شده و آن را تحت تاثیر قرار دهد؛ که این کار احتیاج به دیپلماسی قابل ملاحظه و مهارتهای اجتماعی ضروری برای درمانگر دارد. شاید بتوان گفت: خانوادهدرمانی یک روش سیستماتیک مداخلهدرمانی است که هدف آن، رفع اختلالات پیچیده و متقابل عاطفی در گروه خانواده است. خانوادهدرمانی، در واقع صحنه برخوردهای انسانی است و در جستجوی حقایق اساسی بشری است و بالاتر از همه در پی التیام زخمها و ضعفهای خانواده است. لذا مسوولیت عمده خانوادهدرمانی از این قرار است: بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده، فعال کردن نقش طبیعی خود در شفابخشی خانواده، و تجربهای که راه را برای رسیدن به یک گروه طبیعی واقعی باز میکند.
خانواده درمانی ساختاری مینوچین
اساسا رویکرد ساختاری خانواده بر مبنای این مفهوم استوار است که خانواده چیزی بیش از پویه های روانی-زیستی منفرد اعضای آن است. اعضای خانواده در قالب آرایه های خاصی که حاکم بر تبادلهای آنان است با هم رابطه دارند. این آرایه ها اگر چه به وضوح ابراز یا حتی شناسایی نمی شوند یک کل یعنی یک ساخت خانوادگی را به وجود می آورند. ماهیت این ساختار از نظم و ترتیبی تبعیت می کند که با ماهیت فردی یکایک اعضا متفاوت است. ساخت گراها به موارد زیر علاقمندند :الف) مولفه های نظام چگونه با یکدیگر تعامل می کنند؛ب) توازن چطور به دست می آید ؛ج) ساز و کارهای پسخوراندی خانواده چگونه عمل می کنند؛ الگوهای ارتباطی بدکار چگونه به وجود می آیند. ساختارگراها توجه خاصی به الگوهای تبادلی خانواده دارند چرا که این الگوها نشانه هایی را درباره ساختار خانواده ، میزان نفوذپذیری مرز خرده نظام های خانواده و وجود اتحاد و تبانیها به دست می دهند . اینها مواردی هستند که توانایی خانواده را در جهت حفظ تعادل بین ثبات و تغییر اثر می گذارند. خانواده نیازمند نوعی سازمان درونی است که تعیین می کند چگونه ، چه وقت و با چه کسی باید ارتباط برقرار کرد، الگوهای تبادلی حاصل از این سازمان ساختار خانواده را شکل می دهند. تعریف دیگر اینکه مجموعه نامشهودی از خواسته ها و ضوابط کارکردی که نحوه تعامل اعضای خانواده با یکدیگر را سازمان می¬دهد. ساختار خانواده، چهارچوب شناخت الگوهای هماهنگ، پایدار، تکراری را فراهم می آورد که نشان می¬دهد چگونه یک خانوده برای حفظ ثبات خود سازماندهی می شود و تحت مجموعه شرایط محیطی متغیر ، چگونه به دنبال شقهایی می گردد که ارزش انطباقی دارند. ساختار خانواده را نمی توان ایستا یا ثابت فرض کرد برعکس ممکن است ساختهای موقتی به وجود آیند که بیش از یک دوره کوتاه پایدار نمی ماند. ساختار خانواده را تنها میتوان از طریق مشاهده کارکرد خانواده در طول زمان بررسی کرد. خانواده کارکردهای اصلی خود را تاحدودی از طریق سازمان یابی در قالب خرده نظام های همزمانی که اغلب آرایشی مرتبه ای دارند تحقق می بخشد. به طور نوعی خرده نظامهای خانواده بر طبق جنسیت، نسل ، علایق مشترک یا کارکرد ساخته می شوند. خرده نظامها به عنوان اجزای ساختار خانواده هستند. که برای اجرای تکالیف مختلف خانوادگی برای کارکرد خانواده ضرورت دارند. هر عضو خانواده می¬تواند همزمان عضو چند خرده نظام باشد. هر خرده نظام توسط مرزها و قواعد عضویت خاصی مشخص می شوند. این مرزها تعیین می کنند که شرکت کنندگان چه کسانی هستند و نقشهایی که در ارتباط با یکدیگر و سایر افراد خارج از این خرده نظام اعمال خواهند شد، کدامند. آنها می توانند بر اساس ائتلافهای موقتی شکل بگیرند. وی معتقد است که خرده نظامهای خانواده، به دلیل پرورش و ایجاد مهارتهای بین فردی در سطوح مختلف، آموزش ارزشمندی را در خصوص حس هویت می دهند.
خانواده درمانی ساخت نگر به خاطر تاکید بر بافت خانواده در پدیدایی مسایل و همچنین یافتن راه حل های درمان آن مشکلات، با رویکردهای دیگر نظام های خانواده، وجه اشتراک دارد. با وجود این، کاربرد استعاره های فضایی و سازمانی آن، چه از لحاظ توصیف مشکلات و شناسایی راه حل ها و چه از لحاظ تاکید بر رهنمودها و دستورات مستقیم و فعال درمانگر، باعث منحصر به فرد بودن این رویکرد می شود . فرض اصلی این الگو – یعنی اینکه نشانه های فرد را می توان به بهترین وجه در بستر الگوهای تبادلی خانواده شناخت، اینکه تغییر در سازمان یا ساختار خانواده باید قبل از تخفیف نشانه ها صورت گیرد، و اینکه درمانگر باید نقش رهبری را در تغییر ساختار یا بافتی که نشانه از آن نشات گرفته است، به عهده گیرد، تاثیر زیادی بر شیوه کار بسیاری از خانواده درمانگران داشته است. نظریه پردازان ساخت نگر بر: الف) کلیت نظام خانواده؛ ب) تاثیر سازمان مرتبه ای خانواده؛ ج) کارکرد بهم پیوسته نظام های فرعی آن تاکید دارند و آنها را تعیین کننده اصلی بهزیستی اعضا می دانند. به نظر منوچین خانواده در همان حال که از چرخه های زندگی خود در حال گذر است، می کوشد تعادل ظریف بین ثبات و تغییر را حفظ کند؛ هر چه قدر خانواده کارکرد سالمتری داشته باشد، در طی دوره انتقالی خانوادگی نسبت به تغییر گشوده تر است و بیشتر مایل است که متناسب با شرایط متغیر، ساختار خود را اصلاح کند.اولین هدف درمانگران ساختاری، تلاش فعالانه برای تغییر سازمان در خانواده بدکار است. خانواده درمانگران ساخت گرا برخلاف بوون عمدا به خانواده می پیوندند و از درون به سان اهرمی عمل می کنند که می تواند با الگوهای تعاملی بدکار خانواده به چالش پرداخته و با آنها مقابله کنند. به زبان نظریه سیستمها ، ساخت گراها طرفدار دیدگاه دانش فرمانش مرتبه دوم هستند. یعنی درمانگر بخشی از نظام خانواده ای خواهد بود که می خواهد با آن کار کند. مینوچین در آرژانتین از یک پدر و مادر اروپایی زاده شد. پزشک بود و آموزش روانپزشکی را زیر نظر آکرمن گذراند. در سال ۱۹۵۴ به ایالات متحده بعد از سفرهای زیاد برگشت و در آموزشگاه ویلت ویک و به عنوان روانپزشک شروع به کار کرد. با الهام گرفتن از مقاله دان جکسون بررسی انفرادی را کنار گذاشت و به وارسی مشکلات خانوادگی پرداخت او رفته رفته به تحلیل جامعه شناختی زمینه ی اجتماعی روی آورد . مینوچین و همکارانش که به ناکارایی فنون سنتی روانپزشکی کودک و روشهای روانکاوی پی برده بودند، روشهای مداخلاتی مختصر ،مستقیم و عمل گرایانه فراوانی ابداع کردند که با استفاده از آن می توانست بافت خانواده را از طریق بازسازیی خانواده تغییر دهند. تجربه ویلت ویک و نیاز خانواده به سازماندهی مجدد و نیاز به نوعی سلسله مراتب در میان اعضای خانواده ، سنگ بنای خانواده درمانی ساخت گرا را بنیان گذاشت. مینوچین عمدتا با خانواده های تمام عیار طبقه متوسطی که بیش از اندازه سازمان یافته بودند، سروکار داشتند.
خانواده درمانی سیب
در خانواده درمانی هدف درمانگر، شناسايی مشکل، بررسی روابط بين اعضای يک خانواده، بررسی نقش و وظايف اعضای خانواده نهايتا تغييرساختار خانواده با استفاده از تکنيک موجود و تخصصی است. و در نهایت هدف حل مشکلات خانواده است.
خانواده درماني مداخلهاي است كه بر تغيير تعاملات بين اعضاي خانواده متمركز است و در آن تلاش ميشود كاركرد خانواده به عنوان واحدي متشكل از تك تك اعضاي خانواده بهبود يابد. در خانواده درماني ميتوان دغدغههاي هر يك از اعضاي خانواده را مطرح نمود.
خانوادهدرمانی، نوعی گروهدرمانی است که در آن، واحد درمانی، هسته خانوادگی است و در جلسات درمانی يک يا چند درمانگر با تمام اعضا خانواده سر و کار دارد و هدف از آن حل و فصل يا تخفيف تعارضات بيماریزا و اضطراب در درون واحد خانواده است.
ارتباط با ما
دفتر اصلی؛ مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی سیب
آدرس : مشهد ؛ چهار راه آزادشهر، بین معلم ۸ و ۱۰ ، ساختمان پزشکان برج آبشار ، طبقه ۶ واحد ۶۰۳
تلفن های مرکز:
۰۵۱-۳۶۰۱۷۱۹۳
۰۹۱۵-۹۲۰-۰۲۶۹
۰۹۳۸-۲۷۴-۱۹۰۰